هر انقلابی بعد از رخدادش ناگزیر است که برای دخالت دادن مردم در امر حکومت داری، قالبی را تعریف کند. انقلاب اسلامی ایران هم از این قاعده مستثنا نشد و قالب نویی را با عنوان «مردمسالاری دینی» ارائه داد.
مردمسالاری دینی را بهجرئت میتوان بهعنوان مهمترین کار اصولی انقلاب نام برد که با الهام از تعالیم اسلامی بنانهاده شد که باوجوداینکه در فضای تسلط نظریات غرب و شرق بر عالم سیاست آن روز، بهعنوان نظریهای نو به وجود آمد، لیکن توانست در این چهل سال از عمرش، خود را بهخوبی تثبیت کند.
البته نظریات حاکم آن روز هم نمیتوانست پاسخگوی راه و روش ارتباط حکومت و مردم، بعد از انقلابی باشد که باهدف تعالی و رشد معنوی و مادی و آزادی از یوغ طاغوتها شکلگرفته بود. جبهه شرق این سلطه جهانی با فروپاشیاش، نظریات خود را هم از بین برد و ناکارآمدی خود را به اثبات رساند.
عمده نظریه حاکم در زمان انقلاب، نظام دموکراسی غربی بود که ولو در ظاهر ادعای مردمسالاری میکردند اما در باطن متکی به ثروت و پول و منافع طبقات خاصی بوده و هستند. «در حقیقت باوجوداینکه این نظامها ادعای پرچمداری آزادی و لیبرالیسم و تکیه به رأی مردمدارند، اما باطن کار، دیکتاتوری و تسلط بر ارادههای مردم هست» . بهعبارتیدیگر «دموکراسیهای امروز بر پایه تبلیغات دروغ و فریبنده و مسحور کردن چشمها و دلهاست» و انتخابات ظاهر قضیه است اما در باطن حاکمیت سرمایه تعیینکننده است.
نظریهای که پرچمدارانش با حمایت از دیکتاتورها و حکومتهای قرونوسطایی قبیلهای و شکلدهی گروههای تروریستی نشان دادند که اتکا به رأی مردم شعاری بیش نیست. و البته ظهور نشانههای فروپاشی سردمداران این نظریه، خود گواه روشن دیگری بر ناکارآمدیاش است.
با وقوع انقلاب اسلامی، انحطاط تاریخی طولانی و تحقیر و عقبماندگی به پایان رسید و یک اندیشه و تجربه نو برای حضور و تأثیر واقعی مردم در عرصه حکومتداری، توسط نظام جمهوری اسلامی و بنیانگذار کبیرش در مقابل چشم مدعیان سیاست در دنیا معرفی شد، که بعد از حدود چهل سال، وقوع انتخابات گسترده حکایت از تثبیت و نهادینه شدن آن دارد.
عزت، اهمیت پیدا کردن و برجسته شدن ملت و کشور در نگاه عمومی دنیا را میتوان از ثمرات مردمسالاری اسلامی برشمرد. درواقع مردمسالاری مایه رشد و توسعه معنوی و مادی بوده و بهرهمندی از دنیا و آخرت را در پی دارد.
حضور و صاحبرأی و تدبیر و تصمیم شدن مردم در همه امور معنای حقیقی مردمسالاری اسلامی است که نمونه و مصداق واقعی آن در تشکیل سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و بسیج به عیان به چشم میخورد. به عبارتی مردمسالاری فقط در اداره سیاسی کشور نیست بلکه در زنده کردن روحیه کارهای بزرگ هم هست. به همین علت میتوان رشد و بروز استعدادها، پیشرفت در میادین علمی و صنعتی را هم ناشی از حضور و تأثیرگذاری مردم بهحساب آورد.
همین همهکاره بودن مردم هم باعث شده که نظام سلطه جهانی با مردمسالاری اسلامی به مخالفت برخیزد و اصل مردمسالاری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برایشان قابلتحمل و قابلقبول نباشد. و تمام تلاششان متمرکز بر محروم کردن جمهوری اسلامی از این پدیده بینظیر، بدیع و جذاب برای ملتهای مسلمان، باشد.
اهمیت مطلب بهاندازهای است که رهبر انقلاب مردمسالاری دینی را جزو کلیدواژههای اساسی واصلی دانسته و توصیه به تبیین درستش میکنند. چراکه «الگوی مردمسالاری دینی برای مردم دنیا ناشناخته است». و بیشک باید از هر فرصتی برای تبیین این مهم استفاده کرد.
پرواضح است که تشکیل دولت کارآمد بهترین تبلیغ برای شناساندن این مهم و برخورداری کامل از ثمراتش خواهد بود. دولتی که با تصور درست از مردمسالاری دینی و تلاش مجاهدانه در انجام وظایفش زمینه را برای بهرهمندی از نتایج مردم سالاری دینی فراهم آورد.