مکتب انقلاب اسلامی، راهنمای حرکت عمومی ملت ایران

اولین و مهم‌ترین حقیقتی که در بیانات رهبری نسبت به «مکتب انقلاب اسلامی» مورد تأکید قرار گرفته، در خصوص رابطه «مکتب انقلاب اسلامی» با «حرکت عمومی ملت ایران» است؛ اینکه حرکت عمومی ملت ایران از آغاز نهضت تاکنون، علاوه بر اینکه بر اساس شناخت مردم از اسلام و ایمان آن‌ها به آرمان‌های اسلامی بوده و مهم‌تر از آن، بر اساس شناخت و ایمان به اسلام ناب و اصیلی بود که آن را در مدرسه و مکتب انقلاب اسلامی، جست‌وجو می‌کردند و نه اسلام با هر تفسیر و تفصیل انحرافی که غالباً توان قیام یا مدیریت و ادامه آن را نداشته و ندارند.

نظریه‌های رقیب این حقیقت را می‌توان به ترتیب این‌گونه بیان کرد؛ ملت ایران برای رسیدن به آرمان‌های اسلامی قیام نکرده بودند و اگر هم قیام آن‌ها برای اسلام بود، شناخت صحیحی از آن نداشتند و تنها برای دوری از ظلم قیام کرده بودند و اجمالاً آن را از اسلام انتظار داشتند. و اگر بتوان شناختی از اسلام برای ملت ایران ثابت کرد، نمی‌توان اسلام با تفسیر خاص انقلاب اسلامی را به ملت ایران نسبت داد و مهم‌تر از همه اینکه اساساً انقلاب اسلامی تفسیر خاصی از اسلام نداشته و همه تفاسیر اسلام شبیه هم بوده و توان مقابله با ظلم و مدیریت زندگی دنیا و آخرت را ندارند. و اگر هم‌چنین تفسیری وجود داشته باشد که در مکتب انقلاب اسلامی ارائه می‌شود، حداقل این است که تنها نخبگان از آن آگاه بوده و عموم مردم به‌عنوان بازوان عملیاتی نخبگان، زمینه تحقق این اهداف را فراهم می‌آورند و استناد حرکت به عموم ملت یا راهنما دانستن مکتب برای عموم مردم، مجازی بیش نیست. لذا انتظار حرکت عمومی به‌سوی اهداف تمدنی آن‌هم بافهم عموم از مکتب انقلاب اسلامی، انتظار معقولی نیست.

نظریه «مکتب انقلاب اسلامی، راهنمای حرکت عمومی»، همه این نظریه‌ها را باطل کرده و اثبات می‌کند که اولاً اسلام، تفاسیر مختلف و متفاوتی دارد که تنها تفسیر کارساز از آن، تفسیری است که در مکتب انقلاب اسلامی ارائه‌شده است. ثانیاً این اسلامِ متبلور در مکتب انقلاب، همان اسلامی است که ملت ایران آن را شناخته و پذیرش کرده و با اعتقاد و ایمان مشغول حرکت در این راه شده است، بلکه از ابتدا این ملّت بوده‌اند که این نوع نگاه را مطالبه کرده و با انتخاب امام خمینی به رهبری، راه تحقق این مطالبات را پیداکرده‌اند و ثالثاً عموم ملت ایران بر اساس چنین شناخت و مطالبه‌ای که البته با زمینه‌سازی نخبگان انقلابی حاصل شد، حرکتی آگاهانه و عظیم ملی را شکل داده‌اند به‌طوری‌که ادامه آن به سمت اهداف تمدنی، نه انتظاری معقول بلکه تحققش حتمی است. این نظریه به‌وضوح در بیانات رهبری قابل‌مشاهده و اثبات است بخصوص که اهمیت فوق‌العاده آن از یک‌سو و غفلت و انکار و تحریف برخی نخبگان و دولتمردان از سوی دیگر، موجب شده است که رهبری معظم علاوه بر اینکه انقلاب اسلامی را انقلاب مردم آگاه و مؤمن به آرمان‌های اصیل اسلامی و بالاتر از آن نظام اسلامی را نظام مردم‌سالاری دینی معرفی کرده‌اند،[۱] به حقائق فوق به‌طور خاص تصریح و تأکید داشته باشند.

[۱]. ر.ک. دفتر چهارم از دفاتر ده‌گانه مکتب انقلاب اسلامی، نشر معارف، ۱۳۹۸.